جدول جو
جدول جو

معنی گلی پک - جستجوی لغت در جدول جو

گلی پک
سکسکه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل پر
تصویر گل پر
(دخترانه)
دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کلی کک
تصویر کلی کک
سیاه درخت، درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
فرهنگ فارسی عمید
(دِ یِ)
دهی است از دهستان گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، با 150 تن سکنه. واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان و 60 هزارگزی شمال راه شوسۀ بهبهان به آغاجاری. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنان آن از طایفۀ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گْلی / گِ کُ)
مجسمه ساز مشهور یونان قدیم که مجسمۀ معروف هرکول را ساخته است
لغت نامه دهخدا
(گْلی / گِ کُ)
اجسامی که به نام اپوکسی معروفند در نتیجه جذب آب گلی کل تولید می کنند. گلی کلها در شرایط مخصوصی بی آب می شوند و آلدئید، ستن و گاهی اکسید دتیلن تولید کنند. رجوع به روش تهیۀ مواد آلی تألیف صفوی ص 172 صص 394- 397 شود
لغت نامه دهخدا
(گَ یَ)
دهی است از بخش نصرت آباد شهرستان زاهدان که در 75000گزی جنوب خاوری نصرت آباد و 35000گزی باختر راه شوسۀ زاهدان به خاش واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 250 تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و ذرت وشغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ ناروئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پَ هَِ)
نام کشوری آزاد و باستانی از آلمان، عضو رایش. دارای 1215هزار گز مساحت و 165هزار تن سکنه. کرسی آن دت ملد
لغت نامه دهخدا
(پِ)
له، دیهی است خوش منظره واقع در ایالت ساووا. شهرت آن بسبب اقامت ژان ژاک روسو نویسندۀ معروف در این دیه نزد مادام دو واران است
لغت نامه دهخدا
(گِ یَ)
دهی است جزء دهستان وسط بخش طالقان شهرستان تهران که در هزارگزی باختر شهرک واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 988 تن است. آب آنجا از رود خانه حنجان تأمین میشود. محصول آن غلات، یونجه، سیب زمینی، لوبیای مختصر و میوۀ دیمی بسیار است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس و جاجیم بافی است و در حدود 200 نفر از مردان برای تأمین معاش به تهران و مازندران میروند و برمیگردند. در سال 1326 ازطرف سازمان خدمات اجتماعی، درمانگاهی در این ده ساخته شده که فعلاً یک پزشک و یک پزشکیار و 4 پرستار دارد. در سال 1327 راه مالرو طالقان تسطیح و قابل عبور ماشین گردیده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ پَ)
درختچه ای است زینتی و زیبا که در تهران و شیراز و شهرهای دیگر در باغستانها یافت میشود. گل پر یا درخت پر را به حال وحشی در جنگلهای ارسباران نام برده اند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 262). این درخت در جنگلهای ارسباران به حال وحشی وجود دارد و در باغستانها جزو درختان زینتی کاشته میشود. (درختان جنگلی ثابتی ص 53). این گیاه ساقه های ضخیم و برگهای بزرگ دارد و از برگها و جوانه ها و غنچه های ناشکفته و دانه های آن استفاده میشود و در نقاط مرتفع میروید. (گیاه شناسی گل گلاب ص 235) ، بته ای است با برگهای پهن و بزرگ و گل چتری که انغوزه شیره آن است و از تیغ زدن بساق آن حاصل میشود. (مؤلف). انجدان. انگوزه. کما. انقوزه. حلتیت المنتن. معرب آن جلفر. (منتهی الارب). رجوع به انغوزه و انجدان و کما شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گلیمک
تصویر گلیمک
گلیم کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع چلندر واقع در شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای لاشک شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
محل ورود به باغ یا مزرعه، پله ی چوبی در دو طرف پرچین برای
فرهنگ گویش مازندرانی
آروغ، بادگلو
فرهنگ گویش مازندرانی
آروغ
فرهنگ گویش مازندرانی
اچار، کلید قفل
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن با کف دست و دهان
فرهنگ گویش مازندرانی
پتک و گوه ی فلزی که توسط آن کار آهنگری بر روی فلزات انجام
فرهنگ گویش مازندرانی
سلفگیاهی شبیه اسفناج است، گیاهی دارویی که آن را با دست
فرهنگ گویش مازندرانی
نوک تیغ
فرهنگ گویش مازندرانی
آروغ، چهچه زدن درآواز
فرهنگ گویش مازندرانی